باران

برای زندگی بهتر

باران

برای زندگی بهتر

خوشبختی

پادشاهی بیمار شد گفت:

«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند معالجه ام کند».

تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ  یک ندانست.

 تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،

 پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.

شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.

حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد،

یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.

خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.

« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

 پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!.(۱۸۷۲)
لئو تولستوی

نظرات 2 + ارسال نظر
آنچه من باید بگوییم دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ب.ظ http://next.blogsky.com/

سلام دوست عزیزم
وبلاگ جالبی داری در صورتی که تمایل به تبادل لینک داری وبلاگ منو با نام " آنچه من باید بگوییم"رو لینک بکن و سپس در قسمت نظرات وبلاگم به من خبر بده (حتما)تا با نامی که خودت دوست داری وبلاگت رو لینک کنم . یا لوگوی وبلاگت رو در وبلاگم قرار بدم.
ضمنا با تمامی وبلاگ ها تبادل لینک می کنم.

با سلام
به اسم باران

رئوف دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ http://raoof.blogsky.com

من وبلاگ شما رولینک کردم
بازهم تبریک میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد